کنایه از شراب لعلی انگوری باشد. (برهان). کنایه از شراب سرخ است. (آنندراج) : لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور زین فلک زمرّدین بهر چه مار میخوری. خواجه سلمان (از آنندراج). ، کنایه است از اشک خونین: گر چو چنگم در بر آیی زلف در دامن کشان از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند. خاقانی
کنایه از شراب لعلی انگوری باشد. (برهان). کنایه از شراب سرخ است. (آنندراج) : لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور زین فلک زمرّدین بهر چه مار میخوری. خواجه سلمان (از آنندراج). ، کنایه است از اشک خونین: گر چو چنگم در بر آیی زلف در دامن کشان از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند. خاقانی
فشاننده و پاشندۀ لعل: پای سهیل از سر نطع ادیم لعل فشان بر سر در یتیم. نظامی. ، از صفات ساقی است. (آنندراج). ساقی باده ریز: لعل فشان ساقی زرین کمر گشته چو خورشید فلک لعل گر. میرخسرو (از آنندراج). ، شیرین زبان
فشاننده و پاشندۀ لعل: پای سهیل از سر نطع ادیم لعل فشان بر سر در یتیم. نظامی. ، از صفات ساقی است. (آنندراج). ساقی باده ریز: لعل فشان ساقی زرین کمر گشته چو خورشید فلک لعل گر. میرخسرو (از آنندراج). ، شیرین زبان
از انواع لعل به رنگ ناردانه: زمرد دیدۀ افعی چگونه می بپالاید عقیق و لعل رمانی چرااصل از حجر دارد. ناصرخسرو. محتسب نمی داند این قدر که صوفی را جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی. حافظ. ز چشمم لعل رمانی چو می بینند میخندند ز رویم راز پنهانی چو می بینند میخوانند. حافظ
از انواع لعل به رنگ ناردانه: زمرد دیدۀ افعی چگونه می بپالاید عقیق و لعل رمانی چرااصل از حجر دارد. ناصرخسرو. محتسب نمی داند این قدر که صوفی را جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی. حافظ. ز چشمم لعل رمانی چو می بینند میخندند ز رویم راز پنهانی چو می بینند میخوانند. حافظ